چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم..

چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم..

عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.


عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی

داشت.


عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم..

 

سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد..امام(ره) گریه اش گرفته بود..


فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:


چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم..


همین..

منبع وب سایت:http://www.eshghelamontaha.blogfa.com/

تاریخ ارسال: پنج شنبه 15 آذر 1394 ساعت: 15:28 |تعداد بازدید : 414 نویسنده :